سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/2/23
4:48 ع

پادشاه ساسانی بود که دوبار بر تخت پادشاهی ایران نشست،بار نخست میان سالهای ۴۸۸ تا ۴۹۶ و بار دوم ۴۹۹ تا ۵۳۱ (میلادی). پسر پیروز یکم بود. در این زمان پادشاهان، بسیار ناتوان شده بودند و بزرگان کشور آنها را برداشته و می‌نشاندند و به جای ایشان برای کشور تصمیم می‌گرفتند. قباد یکم از آغاز پادشاهی دچار گرفتاریهای سیاسی و اقتصادی بسیاری بود. موبدی به نام مزدک در این زمان به قباد نزدیک شد و او را به انجام اصلاحات اجتماعی برانگیخت. قباد به یاری او توانست از توان زمینداران و موبدان و اشراف بکاهد. همچنین قباد با پشتیبانی از مزدک میان توده مردم محبوبیتی یافت. به فرمان او در انبارهای غله شاهنشاهی به روی مردم گشوده شد و زمینهای کشاورزی میان دهقانان بخش گردید. دسته‌ای از اشراف و موبدان که هنوز بر سر قدرت بودند سرانجام در سال ۴۹۶ وی را دستگیر کردند و در زندانی به نام زندان فراموشی به بند کشیدند.

جاماسب :

برادر قباد و پسر پیروز یکم که موبدان او را بر تخت شاهی به جای برادر نشاندند ولی جاماسب بعداً به نفع بردار کنار کشید .

قباد یکم ( پادشاهی دوباره ) :

 قباد به یاری خواهرش از زندان گریخت و به نزد هفتالیان پناهنده شد و به یاری آنها نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ ترسایی به ایران بازگشت. وی در نخستین سالهای سده ششم (میلادی) به روم لشکر کشید و توانست با شکست رومیان باجی(502 کیلو طلا) از آنها بستاند و وضعیت دارایی کشور را بهبود بخشد. و رومیان پذیرفتند که تا هفت سال سالانه دویست و پنجاه کیلو طلا به ایران بدهند.وی برای یاری رسانی به ستمدیدگان و تهیداستان دفتری را به نام مدافع درویشان و دادور به فرنشینی یکی از موبدان بزرگ به راه انداخت تا به حقوق بی‌نوایان رسیدگی کند. او برای نظام اداری شاهنشاهی چهار دیوان برپا کرد که فرماندهی هر کدام از آنها با یک اسپهبد بود. پیش از این فرمانده کل ارتش یک تن بود که لقب ایران‌اسپهبد را داشت. در زمان وی امر نقشه‌برداری از زمینهای کشاورزی و سازماندهی دوباره نظام مالیاتی و تقسیم تازه استانها و سرزمینها آغاز شد.در زمان او شاهنشاهی ساسانی جانی دوباره گرفت و گرجستان، عمان و عربستان به زیر چیرگی ایرانیان بازگشتند.در زمان او همچنین ایران با چین و هندوستان دادوستد انجام می‌داد. ایرانیان در این سالها انحصار بازرگانی ادویه و ابریشم را در دست داشتند. سکه‌های قباد در استان گوانگ‌دونگ چین یافت شده که نشان از بازرگانی ایرانیان و چینی‌ها در زمان پادشاهی اوست.

 خسرو یکم ( خسرو انوشیروان ) :

 خسرو انوشیروان یا خسرو یکم معروف به انوشیروان دادگر، شاهنشاه ساسانی بود. او پسر قباد پسر فیروز بود. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور او را بزنی گرفت. انوشیروان عادت و آیین و شمایل نیکو داشت و عدل و داد نیکو نهاد. ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض، او پیدا کرد. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند.ظهور خسرو اول مطلع درخشانترین دورهء عهد ساسانی است. فرقهٔ خطرناک مزدکی مغلوب و سرکوب شد در داخله صلح و سلم حکمفرما بود.مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته‌اند قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری می‌نامند و هنوز ویرانهٔ آن در محلهٔ اسپانبر موجب حیرت است. ساختمان این بنا را به خسرو اول انوشیروان نسبت داده‌اند. و مشهورترین کاخ معماری ایرانی را در عراق پایه گذاشت که تیسپون نام گرفت ولی بعدها توسط سپاه اسلام ویران شد عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز می‌شود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعهٔ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوص بخشید.

هرمز چهارم ( ترک زاد ):

 (۵۷۹ – ۵۹۰ م.)، وی معروفترین هرمزهای ساسانی و پسر انوشیروان عادل بود. بسال ۵۷۹ تکیه بر جای پدر زد و جنگ با رومیان را تا ۵۸۹ م. ادامه داد. در اثنای جنگ با روم ترکان به ایران تاختند و بهرام چوبین سردار دلاور ایرانی مأمور سرکوبی ترکان شد و آنان را تار و مار کرد و خاقان ترک را کشت و پسرش را اسیر کرد. آنگاه مأمور جنگ با رومیان شد و شکست خورد و هرمز تحقیرش کرد، شورید و رو به تیسفون نهاد. و چون بزرگان و نجبای پایتخت نیز از هرمز ناخشنود بودند ضد او برخاستند. هرمز گریخت ولی وستهم و بندوی برادران زنش او راگرفتند و ابتدا نابینا کردند و بعد کشتند.

 بهرام ششم

خسرو دوم ( خسرو پرویز ):

(590 الی 628 میلادی)خسرو پرویز از طریق وستهم و وندوی دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمزد چهارم به پادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار در آذرآبادگان بود و چون به شاهی رسید شتابان به تیسفون رفت و در سال ۵۹۰ م. تاج سلطنت به سر نهاد. چندی بعد هرمزد پدر او که پس از خلع از سلطنت کور شده بود به قتل رسید . بنابر رأی ثئوفیلاکوس این کار به امر خسرو پرویز واقع شد ولی بعضی می‌گویند خسرو رضایت ضمنی بقتل او داد. که با اندوه بعدها از فره ایزدی دور میگردد و از آن مقام و ابهت خود میکاهد . فردوسی نیز از آخرین سالهای شاهنشاهی خسرو شکایت می کند ولی وی از شاهنشاهان مقتدر ایران بودظهور پیغمبر اسلام بعهد او بود و او مدت ۳۸ سال بر ایران حکم راند و سرانجام در (3 آوریل 628) به تائید پسرش شیرویه کشته شد.

قباد دوم ( شیرویه ) :

 (۶۲۷ – ۶۲۹ میلادی)، پادشاه ساسانی. شیرویه پسر خسرو پرویز و مریم (دختر قیصر) پس از پدر بنام قباد دوم بر تخت نشست و دو سال و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند و صلیب مسیح برومیان باز داده شد. شیرویه ابتدا به عدل رفتار می کرد ولی سرانجام ۱۷ برادر خود را کشت و خود نیز به بیماری طاعون در گذشت.

اردشیر سوم : پادشاه ساسانی.

شهربراز :

(۶۲۹ م.)، پادشاه ساسانی. در زمان خسرو پرویز فرمانده ایران بود و با روم جنگید و مصر را در سال ۶۱۶ م. تسخیر کرد. شهربراز در زمان سلطنت اردشیر سوم به تیسفون لشکر کشید و اردشیر را بعد از یکسال و نیم سلطنت کشت و با اینکه از خاندان سلطنت نبود به پیروی از بهرام چوبین و وستهم بر تخت نشست ولی چند تن از نجبای هواخواه خاندان ساسانی از جمله ماهیار، زادان‌فرخ و پوس‌فرخ قیام کردند و شهربراز غاصب را کشتند.

خسرو سوم :

 جوانشیر :

 پوراندخت :

ملکه پوراندخت شاهنشاه زن ایرانی و سی امین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۳۰ میلادی، دختر پرویز پسر هرمز پسر انوشیروان که پس از قتل شهریار و پیش از آزرمی‌دخت بر تخت سلطنت نشست و پادشاهی او هیجده ماه بوده است. گشناسب بنده : آزرمی دخت : ملکه آزرمی دخت، آزرم، آزرمی، شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۳۱ میلادی، دختر پرویز پسر هرمز پسر انوشیروان ملقبهٔ به عادله که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را در تیسفون بپادشاهی برداشتند. فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود، ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید. رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکهٔ ساسانی را نابینا کرد. آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد.

 هرمز پنجم :

 خسرو چهارم :

 پیروز دوم : خسرو پنجم :

یزدگرد سوم :

 سی و پنجمین و آخرین پادشاه ساسانی بود. او در سال ۶۳۲ م. به تخت نشست. به روایتی او را در پارس دفن نمودند. (۳۱ ه‍. ق.) و با مرگ او سلسلهٔ ساسانی پس از ۴۱۶ سال سلطنت در ایران منقرض گردید.

 

 

Hhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh

 

نرسی:
نرسی پسر شاهپور یا شاپور1 و نوه ی اردشیر بابکان که در زمان او تیرداد تحت حمایت رومی ها و حکمفرمای ارمنستان هر سال لشگرکشی می کرد و خساراتی در مرزهای ایران بوجود می آورد.نرسی هم به ارمنستان حمله کرد و آنجارا تصرف کرد.چند سال پس از این رویداد نرسی از سلطنت کناره گرفت و تاج را بر سر پسر خویش هرمز گذاشت.
هرمز دوم:

302 - 209 ترسائی پادشاه خرو گو بوده است.در زمان او ارمنستان دین ترسایی را پذیرفت پس از هرمز دوم پسرش آذر نرسه بر تخت نشست.
آذر نرسی:

شاپور دوم:309 -379ترسایی.پسر هرمز دوم بوداورا در کودکی و پس از برکناری برادرش آذر نرسه بر تخت نشاندند .داستانی درباره او هست که می گویددر باریان زمانی که مادرش وی را باردار بود بر زهدان مادرتاج شاهی نهادند و به دیگر سخن او پیش از زایش شاه شده بود.در زمان کودکی او عربها به مرزهای ایران تاختند وتاراج و خونریزی  بسیار راه انداختند.هنگامی که شاپور به جوانی رسید و خردسالی را پشت سر گذاشت از تازیان انتقام سختی گرفت .او سزای کارهای عربها را با سوراخ کردن شانه هایشان می داد از این رو به او لقب شانه سنب یا ذوالکتاف دادند.برای نخستین بار به دستور او قبیله ای عرب به نام بنی حنظله را به خوزستان کوچاندند تا آسانتر ایشان را کنترل کنند.پیش از این در خوزستان عربی زندگی نمی کرد همچنین در زمان او هونها یا خیون ها به ابران دست اندازی کردند شاپور آنان را نیز تاراند .همچنین وی در سال 359 به جنگ با  رومیان ÷رداخت و شهر آمد (دیار بکرکنونی) را گشود.امپراطور یولیانوس نیز در سال 363 با ایران لشگر کشید ولی خودش کشته شد و س÷اهیانش نیز از میان رفتند.ازین رو روم به ناچار با ایران از در صلح در آمد و روسیه را به ابران واگذار کرد .شاپور همچنین ارمنستان را باز پس گرفت .در زمان او مسیحیان آزارانده شدند.شاپور در دنباله کامیابی هایش همچنین توانست نیروی موبدان زرتشتی را نیز محدود کرد.از شاپور ددوم سنگنوشته هایی رد طاق بستان به یادگار مانده است.
اردشیر دوم:پادشاه ساسانی.

شاپور سوم:
(383 - 388 (میلادی)) شاه ساسانی و پسر اردشیر دوم بود و بعد از او به تخت نشست.در دوره او ارمنستان میان ایران و روم تقسیم شد .قسمت بزرگ شرقی جزو ایران و قسمت کوچک غربی از آن روم شد و در هردو قسمت شاهزادگان اشکانی به حکومت تعیین شدند.سنگ نوشته های او و پدرش در طاق بستان به یادگار مانده است.
بهرام چهارم:

پادشاه ساسانی بود.بعد از برادر بر تخت نشست و چون در زمان پدر والی کرمان بود معروف به کرمانشاه است.در زمان پادشاهی او خسرو  والی ارمنستان ایران به تحریک نئودس یاغی شد.بهرام سپاهی به ارمنستان  فرستاد,خسرو را گرفتند و به ایران آوردند و در دژ فراموشی زندانی کردند و بهرام شاپور برادر خود را به جای او گماشت. در روزگار بهرام , نئودس امپراطور, روم را به دو قسمت غربی شرقی تقسیم کرد. بهرام در شورشی که در سپاه روی داد کشته شد.

بهرام پنجم:
یا بهرام گور فرزند یزدگرد یکم پادشاه ساسانی بود.در سال 420 میلادی توانست داوداران پادشاهی را کنار بزند و بر تخت پادشاهی ایران بنشیند.بهرام از کودکی نزد نعمان پسر منذر شاه عرب حیره بزرگ شده بود .پس از مرگ  یزدگرد بزرگان شاپور پسر بزرگ وی را  شاه ارمنستان و جانشین  پدر بود را کشتند و خسرو نامی را که پدرش شاه نبود و خویشی نزدیکی با شاه نداشت را بر تخت نشاندند.بهرام با سپاهی که بیشتر از عربها بودند به پایتخت بازگشت و خسرو را شکست داد و بر تخت نشست.او در خاور هپتالیان را به سختی شکست داد .در باختربا روم آشتی کرد و پیمانی با این کشور بست که برپایه آن مسیحیان در ایران و زرتشتیان در روم دارای آزادی مذهبی شدند.نویسندگان زرتشتی زمان اورا آرامش و آشتی می دانند و زمانی که دیوان از ترس او پنهان شدند.

یزدگرد دوم:
پادشاه ساسانی بود لقب او بغ مزداپرست بود.سالهای آغازین پادشاهی او به نبرد با هون ها گذشت که به مرزهای خاوری ایران تاخته بودند.او در خراسان ساکن شد و توانست شهر بلخ را پس بگیرد.آنگاه به عربستان وقفقاز لشکر کشید و دین زرتشتی را با دستوری که داد دین رسمی ارمنستان نمود.ارمنیان که مسیحی شده بودند شوریدند ولی در سال 451 شکست خوردند و برخی از انان به ایران مرکزی کوچانده شدند.

هرمز سوم:
پسر یزدگرد دوم و پادشاه ایران از دودمان ساسانیان بود.نام مادر او دینگ بود زنی قدرمتند بود و کنترل بخشی از پایتخت را به دست داشت.در زمان پادشاهی او قفقاز دچار آشفتگی شد و هفتالیان نیز به مرزهای خاوری تاختند.

پیروز یکم:

بلاش:
یا ولاخش پادشاه ساسانی ایران در میان سالهای484 تا 488 میلادی بود .وی پس از پیروزی به شاهی رسید .در روزگار او روحانیان زرتشتی از شاه و دربار نیروی بیشتری داشتند.دوران پادشاهی بلاش به آرامی گذشت اگرچه ایران بسیار ناتوان  شده بود.از رویدادهای زمان او قطع باج سالانه ایست که روم برای پاسداری از دربند قفقاز به ایران می پرداخت.بلاش درباره ارمنستان را اشتی را پیش گرفت و برای پیشگیری از تازش هپتالیان بدانها باج میداد از اینرو بزرگان و موبدان وی را از شاهی برداشتند.

فرهاد پنجم یا فرهادک(اشک پانزدهم):
شاه اشکانی که پس از پدر کشی با مادرش موزا بتخت نشست.سلطنت او از 2ق.م تا 4 ق.م بود.پارتیها از فرهادک ناراضی بودند و یکی از جهات نارضایتی این بود که از ارمنستان صرف نظر کرد در صورتی که از زمان مهرداد دوم دولت پارت نظر خاصی به این کشور داشت و می خواست آن را مانند سنگری در جلو روم تحت نفوذ خود نگاه دارد.باری به جهات گوناگون وضع فرهادک در ایران مشکل شد و سر انجام شورشی بر ضد وی روی داد و پس از زد و خورد مختصری او را از سلطنت خلع کردند و کشتند وی روی هم رفته  پادشاهی نالایق بود.از لحاظ سیاست هم نخستین شاه این دوره تاریخ بود که در برابر رومیها از ابهت دولت پارت کاست  و از مسئله ارمنستان نیز صرف نظر کرد.واقعه مهم زمان  او تولد  عیسی مسیح بود.
ارد دوم (اشک شانزدهم)

ونن یکم(اشک هفدهم)
اردوان سوم(اشک هجدهم)
تیرداد سوم:وردان(اشک نوزدهم)
گودرز(اشک بیستم)
ونن دوم(اشک بیست و یکم)
بلاش یکم(اشک بیست و دوم):

یکی از پادشاهان اشکانی که به اشک بیست و دوم معروف بود و در شالهای 51 تا 77 میلادی پادشاهی ایران را بر عهده داشتو و خدمتی بزرگ به ایران زمین نمود.زیرا کتاب ارزشمند ایرانیان(اوستا) که در زمان حمله اسکندر به ایران از میان رفته بود با تلاش و همت او دوباره گرد آوری شد.
پاکور(اشک بیست و سوم)

اردوان چهارم
خسرو(اشک بیست و چهارم)
بلاش دوم(اشک بیست و پنجم)
مهرداد چهارم
بلاش سوم(اشک بیست و ششم)
بلاش چهارم(اشک بیست و هفتم)
بلاش پنجم(اشک بیست و هشتم)
اردوان پنجم(اشک بیست و نهم)
بلاش ششم
اردوازاد
ساسانیان
اردشیر یکم( بابکان):
اردشیر بابکان بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی بوده است.

   شاپور یکم:

دومین شاهنشاه ساسانی و فرزند اردشیر بابکان است.شاپور بعد از مرگ پدر جانشین او شد و مطابق یک سنت باستانی که تاجگزاری در نخستین نوروز پس از جلوس  شاه انجام می گرفت در 242 ق.م رسما تاجگذاری کرد.شاپور از شاهان بزرگ ساسانی است.او بدست مهندسان و اسیران روم سد شادروان را در شوشتر بر رود کارون ساخت و نیز شهر شاپور را در نزدیکی کازرون بنا کرد.بنای نیشابور و جندی شاپور را نیز بدو نسبت داده اند.ظهور مانی(به سال 243 ق.م)در روزگار او بود.مرگ او به سال 271 ق.م روی داد.
هرمز یکم:

بهرام یکم:
از پادشاهان ساسانی و بزرگترین پسر شاپور اول بود که از 271 تا 274 ترسایی بر  تخت پادشاهی ایران نشسته بود.در روزگار او زنوبیا شاهبانوی تدمر زن اذینه از ایران یاری خواست.بهرام سیاست غلطی در پیش گرفت.بدین صورت که سپاه اندکی روانه کرد و در نتیجه هم تدمر به دست رومیان افتاد  و هم ارلین امپراطور روم از مداخله ایران رنجید و بقصد کینه جوئی مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ایران تاختند.ولی ارلین پس از ورود به بیزانس  و اندکی بعد بهرام در گذشت.به دستور این شاه مانی را گرفتند و به طرز فجیعی به قتل رساندند!
بهرام دوم:
بهرام دوم پس از  پدر پادشاه شد.ابتدا ستمگر و خونریز  بود چون کنکاشی بر خلع او کردند به اندرز موبدی رفتار خود را تغییر داد.از کارهای اومطیع کردن سکاهای سیستان و افغانستان  بود که به تحریک و همدستی برادرش هرمزد فرمانروای خراسان طغیان کرده بودند.بهرام دوم نخستین شاه ساسانی بود که دستور داد بر روی سکه ها و نیز سنگ نوشته هایش فرتور خانواده اش را حک کنند.
بهرام سوم:

نام آور به سکان شاه یا شاه سکاها پادشاه ساسانی بود که در سال 293 ترسایی به شاهی رسید.او با پشتیبانی موبدان زرتشتی بر تخت نشست.

 

فرهاد دوم(اشک هفتم)

بعد از پدر به تخت نشست.آنتیخوس در غیاب او مملکت سوریه را تصرف کرد و به ان هم اکتفا نکردخواست ایران را تسخیر کند در ابتذا بهره مندی با او بود.مردمان ایران به فرهاد شوریدند و عرصه بر او تنگ شد زیرا تنها مملکت پارت برای او باقی مانده بود.فرهاد خواست صلح کند ولی شرایط صلح خیلی سنگین بود زیرا فرهاد می بایست به مملکت پارت اکتفا کرده و باج دهد.شاه برای ایجاد جنگ خانگی  در سوریه , دمتریوس رااز زندان  آزاد کردتا سلطنت شامات را از برادرش استرداد کند ولیکن کار فرهاد از جای دیگر درست شد.زیرا شدت ظلم سلوکی ها مردم را به طرف فرهاد کشانید و آنتیخوس با سپاهی جرار به ایران آمد ولی فرهاد به او فرصت نداده ناگهان بر او تاخت و در حین جنگ پادشاه سلوکی کشته شد از این به بعد سلوکی ها دیگر جرئت نکردند معترض ایران شوند و انحطاط کامل در  دودمان سلوکی شروع گردید پس از این فتح گرفتاری دیگر بر فرهاد پیش آمد چون سکاها را به کمک خود طلبید و وعده کرده  بود به آنها مبلغی زیاد بدهد,بعد چون بی کمک آنها فایق آمد پولی نداد و آنها بنای قتل و غارت را در ولایات  گذاشتند و در جنگی که فرهاد با آنها کرد کشته شد (125 ق.م)تقریبا مقارن این زمان سکاها به ایران هجوم اورده ذر افغانستان امروزی و در سیستان بنا شدند. بر اثراین واقعه این مملکت که زرنگ نام داشت از این به بعد سکستان  نامیدند و این اسم بعد ها سیستان شد(نیمه قرن دوم ق.م)برای فهم این واقعه لازم است گفته شودکه در این زمان تاریخ ایران با تاریخ چین ارتباط می یابد.
 
اردوان دوم(اشک هشتم)

عموی فرهاد بود با مردم یوئه چی جنگ کرده زخم برداشت و بر اثر آن فوت کرد.این مردم را هونها به طرف ایران رانده بودند.بر اثر فشار آنها دوات باختر به هند منتقل گردیده, بعد از شصت سال منقرض شد و یوئه چی ها در باختر دولتی تاسیس نمودند که در تاریخ موسوم به "کوشان" است.مدت سلطنت اردوان ظاهرا دو سال بود و بعد از پسرش مهرداد به تخت نشست.

مهرداد دوم(اشک نهم)

یکی از شاهان بزرگ اشکانی است.در زمان او ایران بر سکاها و مردمان  صحرا گرد که از طرف شمال فشار به مملکت ایران وارد می نمودند فایق آمدند و مهرداد چنان شکستی به آنها داد که دیگر تا مدتها معترض ایران  نشدند.از زمان این شاه ایران در مرحله جدید داخل شد.مهرداد اشکانی نه فقط سکاها را شکست داد بلکه حدود ایران را تا کوههای هیمالایا در شمال هندوستان رسانید.

سینا تروک(اشک دهم)

بعد از مهرداد,مدتی به فترت گذشت , تا آنکه سندروگ برادر فرهاد دوم بر تخت نشست.(به عقیده گوت شمید , عالم آلمانی که در تاریخ اشکانیان تتبعاتب کرده بعد از مهرداد دوم اردوان نامی به تخت نشسنته جلوس او تقریبا مقارن سال 86 ق.م بوده است.مصنف مذکور او را اردوان دوم دانسته است)بعضی سندروگ را پسر ارشک دیکایس نوشته اند.این شاه پیر و ناتوان بود و ارمنستان در این زمان به واسطه اتحاد با دولت پنی قادر و زورمند, لذا تیگران, آذر بایجان را متصرف شده , جلگه فرات را غارت کرد و به باقی مانده مستملکات سلوکی ها دست انداخته خود را شاهنشاه خواند.به طور کلی باید در نظر داشت که تاریخ ایران از 88 تا 66 ق.م روشن نیست و آنچه هم بدست آمده دلالت بر سستی  آن در این زمان دارد.مدت سلطنت سندروگ را هفت سال نوشته اند.

فرهاد سوم (اشک یازدهم)
او پس از پدر بر تخت نشست.وقتی که پومیه تازه با آسیای صغیر وارد شده بود و ارمنستان قوت داشت فرستاده ای نزد فرهاد فرستاده تکلیف کرد که اگر شاه ایران به ارمنستان قشون کشی کند دو شهر کردون و آدیابن(این دو ولایت قسمتی از آسور قدیم بودند)از آن ایران خواهند شد.بعد کهپومیه ارمنستان را مغلوب و دست نشانده نمود نخواست وعده خود را به جا آرد. رفتار مذکور و نیز اینکه پومیه نمی خواست فرهاد را شاهنشاه خطاب کند باعث کدورت بزرگ بین شاه ایران و او گردید.پومیه مادامی که در آسیا بود با دولت اشکانی مدارا می کرد ,ولیکن اوضاع به خوبی نشان می داد که به زودی دو دولت بزرگ ایران و روم خصمانه مواجه خواهند شد, زیرا فرهاد از پومیه خواست که فرات سر حد دولتین گردد و او جواب مساعدی نداد و دیگر اینکه پومیه با خوزستان و پارس و آذربایجان روابطی ایجاد می کرد.فرهاد سوم را دو پسر او و ارد مسموم کردند.

 

مهرداد سوم(اشک دوازدهم)

مهرداد پس از پدر بر تخت نشست و چهار سال سلطنت کرد, ولیکن از جهت سختی و سفاکی او نجبا و مردم بر او شوریدند و ارد برادر کوچکترش را بر تخت نشاندند.مهرداد نزدگابی نیوس والی روم در سوریه رفت و در ابتدا والی مزبور این موقع را بهانه مناسبی برای دخالت در امور ایران پنداشت, ولی به زودی متوجه امورمصر شده از خیال همراهی با مهرداد منصرف گردید.

ارد یکم(اشک سیزدهم)
یکی از شاهان نامی سلسله اشکانی است.جنگ ایران با روم در زمان ارد روی داد و به غلبه ایرانیان خاتمه یافت.قبل از جنگ ارد سفیری پیش کراسوس فرستاد که این پیغام را برساند:"اگر مردم روم می خواستند با من جنگ کنند من جنگ می کردم و از بدترین عواقب بیمی نداشتم ولیکن اگر چنانچه فهمیده ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران دست اندازی می کنید حاضرم اسرای رومی را پس بدهم!!"کراسوس به سفیر گفت:"جواب پادشاه شمارا در سلوکیه خواهم داد" سفیر خندیده و جواب داد: اگر از کف دست من مویی بروید شماهم سلوکیه را خواهید دید!! پس از آن کراسوس با سپاهی جرار که مرکب از لژیون های ورزیده و عده نفراتش جمعا به چهل و دو هزار بالغ بود عازم بین النهرین گردید.اما ارد با پیاده نظام خود با نهایت سرعت داخل ارمنستان شده این مملکت را اشغال نموده تا پادشاه آن نتواند سواره نظام خود را به کمک کراسوس بفرستد این جنگ به فتح ایران انجامید.ارد بعد از فوت پسرش از سلطنت بیزار شده آن را به پسر ارشد خود فرهاد واگذارد.

فرهاد چهارم(اشک چهاردهم)
بعضی مورخین , پاکر را اشک چهاردهم دانسته اند , ولیکن این عقیده با اینکه او در زمان پدرش کشته شد موافقت نمی کند.فرهاد چهارم همین که به تخت نشست برادرهای خود رانابود کرد پدرش ارد که اورا ملامت نمود نیز به قتل رسانید.

 

به عقیده صاحب نظران حوزه میراث فرهنگی کشف کتیبه ای سنگی به خط فارسی باستان و متعلق به دوره هخامنشیان در جزیره خارک مهمترین یافته باستان شناسان برای اثبات استفاده از نام خلیج فارس از دیر باز بوده است.

کتیبه ای به خط فارسی باستان در پی احداث جاده ای در جزیره خارک از زیره خاک کشف شد.
این کتیبه به شکل نا منظم و نا متعارف در 5 سطر و سطرهای آن به صورت 3 و 2 سطر به هم چسبیده و به زبان فارسی باستان نوشته شده است.بر اساس تحقیقات باستان شناسان کتیبه یافت شده در جزیره خارک روی نوعی سنگ مرجانی مخصوص این جزیره که به آن سنگ خارا گفته می شود و احتمالا به صورت صخره ای بوده شکل گرفته.
پیش از این سطرهای جدا از هم در دوره هخامنشی تنها در متونی دیده شده است که به زبانهای مختلف بوده و برای نشان دادن این زبانها آنها را جدا از هم و با یک سطر فاصله می نوشتند.در اطراف این سطرها چند حروف هجای پراکنده روی سنگ دیده می شود که به شکل خط میخی هستند و باید مورد مطالعه قرار گیرند تا این خطوط به طور کامل خوانده شوند.
بر اساس گفته شاهدان محلی روی کتیبه عکسی از یه تاج نیز دیده می سود که این موضوع می تواند باعث کشف اسرار جدید تری از این موضوع باشد.
کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند کشف این کتیبه سنگی را در جزیره خارک آن هم زمانی که بر سر نام خلیج فارس بحثهای متعددی در دنیا با راه افتاده است می توان به شکل یک هدیه آسمانی دید.این کشف بی شک یکی از مهمترین یافته های باستان شناسی برای اثبات نام خلیج فارس خواهد بود.

 

 

اشکانیان
مهرداد بزرگ:

موسس سلسله شاهنشاهی  پارتیان  بود که ایران را از گسستگی و لجام گسیختگی دوران تحت اشغال یونانیان سلوکی رهایی بخشید . وی در سال 140 تا 160 قبل ازمیلاد با نبردهای وطن پرستانه ایالت های ماد- پارس- خراسان- بابل- اشور - هرات و سیستان ... را جزو ایران بزرگ نمود. وی پادشاه سلوکیان را اسیر نمود و با انسانیت رفتار کرد و او  را در گرگان  مستقر ساخت و برای حسن نیت به انان با دختر وی ازدواج نمود.او را از بزرگترین اشخاص موثر در تاریخ ایران نامیده اند که به راستی اگر ظهور نمی کرد امروز مشخص نبود ما در کجای تاریخ جای داشتیم.

ارشک یکم:

این شخص با طایفه خود اپارنی همدست شد در قرن 256 ق.م پرچم مخالفت با سلوکی ها بیافراشت و جنگ های متعدد با آنها نمود، در نتیجه غلبه یافت و دولت پارت را تاسیس کرد(250 ق.م بعضی 249 ق.م نوشته اند)پس از این فتح، عزیمت باختر نمود و با این مملکت که نیز مستقل شده بود جنگ کرد در حین جنگ کشته شد و چون ارشک بانی سلطنت اشکانی بود، شاهان دیگر اشکانی او را تقدیس می کردند.چنان که به او لقب اپی فانس (به زبان یو نانی به معنی نامی و پر افتخار )دادند و به یاد بود اینکه او سر سلسله اشکانی است به اسم خود کلمه ارشک(اشک را یونانیان -آرزاکس- نوشته اند که یو نانی شده است ارشک) را افزودند(ارشک بعد ها اشک شد)مورخین این نکته را رعایت کردند.

تیرداد یکم(اشک دوم)


آردوان یکم(اشک سوم):
بعد از پدر بر تخت نشست و گرفتاری انتیو خوس سوم(کبیر) برادر سلوکوس سوم استفاده کرد ، ولایت مردها(
mardes  ) و ری و همدان را گرفت؛ و لیکن بعد که پادشاهان مزبور با قشون زیاد به ایران آمد، اردوان عقب نشسته پایتخت خود را هم به سلوکی ها داد.بعد انتیوخوس به گرگان رفت ولی از عهده سواره نظام پارتی برنماید، بالاخره عهد نامه ای بین دولتین منعقد و اردوان رسما شاه ایران شناخته شد.شایان ذکر است که در این جنگ آنتیوخوس معبد آناهیتا را در همدان غارت کرده، ذخایر و نفایس زیاد از آنجا بر گرفت.نوشته اند 4000 تالان (چهار میلیون و هشتصد هزار تومان امروزی تقریبا!!)قیمت ذخایر بوده است(208 ق.م)

فرباپت(اشک چهارم):
شاه ایران از سلسله اشکانی-اشک 4(فری یا پیت- پس از پدر به تخت نشست و به آسودگی سلطنت کرد زیرا باختری ها متوجه هند بودند و با پارتی ها کاری نداشتند.فوت او در 181 ق.م بود.

فرهاد یکم(اشک پنجم):
بعد از پدر به تخت نشست و تبرستان را تسخیر کرده ، طایفه مردها را مجبور نمود که در بندر دریای خزر و راهی را که از خراسان به ماد می رفت حفظ کنند.این شاه شهر خارکس را در ری بنا نهاد(خارکس را بعضی با بندر دریای خزر و برخی با شهرستانک تطبیق داده اند.عقیده آخری مبنی بر این است که ایزدور خارکسی (یکی از جغرافی دانان قدیم)نوشته است:وطن او خارکس در وسط کوههای البرز واقع است.در بندر دریای خزر را با سردرده خوار تطبیق کرده اند)

مهرداد یکم(اشک ششم):
بعد از برادر به تخت نشست و بانی عظمت دولت پارت گردید.در این دوران دولت سلوکی به واسطه جنگ با رومیان و یهودی ها ضعیف شده بود.مهرداد در ابتدا مرو را از باختری ها گرفت بعد آذر بایجان را از امرای محلی که در آنجا استقلال یافته بودند انتزاع نمود.پس از ان به خوزستان و پارس و بابل پرداخت و بعد به هند رفته قطعه ای را تا رود جلم به مملکت خود ضمیمه کزد.از زمان او دولت پارت بزرگ شد.این شاه با دمتریوس سلوکی جنگ کرد ولی در ابتدا بهره مندی نداشت زیرا یونانیان با دمتریوس همراهی کردند باختر هم بر پارتی ها قیام کرد ولیکن مهرداد داخل مذاکره صلح شده ، دمتریوس را اغفال و بعد جنگ کرد و اورا گرفته در زندان انداخت.این شاه به تقلید از شاهان هخامنشی خود را شاهنشاه خواند.


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ